گاهی:
گاهی که فکرم در خویش چمبره می زند و مرا به اعماق نداشته هایم می کشاند و لیست سیاه تعلل هایم را به رخم می کشد، شکی سر تا پای وجودم را در بر می گیرد و من می مانم با تردیدی خیس از جنس حسرت …
آن گاه:
که زمان با من همراه بود و من متوجه قدم هایش و قاپ زدن خواسته هایم نشدم، من می مانم و سنگینی از جنس از جا مانده ها از قطار سریع السیر، که تنها هر چند وقت یکبار از آن حوالی گذر می کند …
آن گاه که:
حسرت پزشک شدن و دویدن در پیکر سلول ها را در ذهن خویش می کشم، از این رشته که در آنم به یک باره کنار زده می شوم، آن گاه که آرزوی درمان درد بیماران را در دل می پرورانم و تعمیر کجروی های عضلاتشان را تجسم می کنم یا دوخت پارگی نسوجشان را به یاد می آورم از بودن در این سکو با این سمت خسته می شوم .
- مدت هاست همه این هارا چال کرده ام …
- و …
منم پروردگارت خالقت از ذرهی ناچیز صدایم کن، مرا آموزگار قادر خود را قلم را، علم را من هدیه ات کردم بخوان ما را … منم معشوق زیبایت منم نزدیک تر از تو به تو.
I, am your God. The one who created you from nothing. Call on me, your mighty master. I bestowed the knowledge upon you. Call on me … for I am your graceful love… I am the one closer to you even than yourself.
اینک صدایم کن رها کن غیر ما را، سوی ما باز آمنم پروردگار پاک و بی همتامنم زیبا، که زیبا بندهام را دوست میدارم. تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید تو را در بیکران دنیای پرغوغا رهایت من نخواهم کرد.
Call me now, let go of everything apart from me,come back to me. I am your one and only one. I am the beautiful one, who adores his beautiful ones. You should open up your ears on me, and hear me saying that I will never abandon you in this horrid and merciless world.
توجه : فایل فوق از دو فایل مجزا ۱۷ و ۳۱ اسلایدی تشکیل شده است.