سعدی، نویسنده و شاعر سده هفتم، گرچه در زمره حقوقدانان جای نمی گیرد و از اساس حوزه فعالیت او به گونه ای نبوده که در ارتباط با جرم و جرمشناسی سخن بگوید و در مسائل حقوقی و قضایی ورود پیدا کند، با وجود این، اظهارنظر های پراکنده وی در زمینه جرم و گناه، بعضا با دیدگاه های نو که امروزه به عنوان جرمشناسی مطرح می شوند، سازگاری داشته و در خور بررسی است.
شاید بتوان دلیل چنین شباهتی را آن دانست که این علوم درباره نوع «انسان» سخن می گویند و سعدی نیز، به عنوان یکی از ادیبان مطرح در حوزه انسان شناسی، مباحث دامنه داری پیرامون زندگی جمعی و شیوه های برخورد با اقشار مختلف جامعه را ارائه کرده است. بنابراین، مواردی چون تناسب کیفر با جرم، قطعیت و حتمیت مجازات، پیشگیری، حالت خطرناک، برچسبزنی و معاشرت های ترجیحی که کارکرد جرمشناختی دارند، در آثار سعدی به فراوانی نمایان است.
نوشتار حاضر آهنگ آن را دارد با تبیین این همسانی ها، بارقه ها و جلوه هایی از جرمشناسی کلاسیک، اثباتی و جامعه شناسی جنایی را در گلستان و بوستان سعدی شناسایی و ارتباط آنها را با آموزه های جرمشناسان و جامعه شناسان بررسی نماید و افزون بر این، با توجه به اینکه برخی اندیشه ها در تقابل با یکدیگر قرار داشته و در گفتار سعدی نیز هویدا هستند، چنین موضوعی را تناقض نپنداشته و به عملگرایی او مرتبط نماید.