رابطه ی دین و هنر دین:
از جهت ماهیت درونی و باطنی، حقیقتی آرمانی و متعالی است که ذاتا مطلوب بشر است و هر انسانی، بالطبع در آرزوی دستیابی به آن است. این حقیقت که – به «کمال مطلق» تعبیر شده است، بر تمام زندگی انسانی که در جستجوی کمال است، تأثیر می گذارد و او را در یک نظام عقیدتی و رفتاری که مجموعه ای از هست ها و نیست ها و بایدها و نبایدها و بهترین ابزار و راه برای دست یافتن به آن کمال مطلق است، قرار می دهد. امروزه، هم تأثیرات ادیان الهی و هم غیر الهی در هنر، مورد بحث قرار می گیرد؛ چرا که از دیدگاه پژوهشگران معاصر، دین، مجموعه ای از اصول ثابت، احساسات و حرکات جمعی است که فرد را عمیقا تحت تأثیر قرار می دهند و در کارهای روزمره ی او، مخصوصا خلق اثر هنری، جلوه گر می شوند.
شافتس بری (Shafts Bury) در تعریف هنر و زیبایی شناسی آن می گوید:
«زیبایی، فقط به وسیله ی روح، شناخته می شود و خداوند، زیبای اصلی است». فیخته (Fikhteh)، به نوعی، حرف او را تأیید نموده، می گوید: «هنر، ظهور و بروز روح زیباست و مقصدش تعلیم و تربیت. مقصود از هنر، تربیت متوازن سراسر وجود انسان است». اما هگل (Hegel)، هنر را «تحقق همانندی تصور زیبایی با حقیقت زیبایی» می داند که «در کنار دین و فلسفه، راهی برای درک و بیان عمیق ترین مسائل انسانی و عالی ترین حقایق روح است.»
در این میان، لئو تولستوی، در تعریفی زیبا از هنر می گوید:
«برای این که هنر را دقیقا تعریف کنیم، پیش از همه، لازم است که به آن، همچون یک وسیله ی کسب لذت ننگریم؛ بلکه هنر را یکی از ملزومات حیات بشری بشناسیم». پیداست که همه ی این تعاریف، تعریف «هنر متعهد به آسمان» یا «هنر متعالی» است.
هنر دینی و هنر غیردینی:
- آیا تقسیم پذیری هنر، به دینی و غیردینی (غیر متعهد به دین) درست است؟
- یا این که اصلا این نوع تقسیم بندی، وجود خارجی ندارد؟
نظرات در این باره مختلف اند. عده ای معتقدند که دین، هنر را محدود کرده و به نوعی آن را در خود، حل نموده است. در عین حال، گروهی دیگر، نظر بر این دارند که هنر را هنگامی می توان هنر نامید که در راه دین، قدم بردارد و تلاش کند تا انسان به هدف دین – که همان رشد و تعالی انسان است-، نزدیک شود. از این دیدگاه، هنر، یک ابزار است و هر هنری که از جنسی جز این باشد، جادو و تزویر و شعبده است.
بررسی نمونه های تأثیر دین بر هنر:
تاریخ به ما نشان داده است که ماندگارترین آثار و جلوه های هنرنمایی انسان و غنی ترین نشانه ها و نمادهای زیباشناختی، در دوره هایی حاصل آمده است که حس دینی و تجربه ی امر قدسی (رابطه با ماورای طبیعت)، فضای غالب بر جامعه بوده است. برای نمونه، اهمیت منظره در نقاشی های مردم چین، از بازگشت به طبیعت – که یکی از اصول پنج گانه ی آیین تائو است -، نشئت گرفته است. از جلمه هنرهایی که دین در آن بسیار مؤثر بوده، هنر معماری است. به طور مثال، ضرورت یا عدم ضرورت نیاز به مکان ویژه برای انجام دادن عبادات یک آیین، موجب پیشرفت یا عدم پیشرفت این هنر گردیده است.
به عنوان نمونه، آیین ودایی هند، داشتن محل سرپوشیده را برای پرستش، لازم نمی دانسته است؛ اما آیین بودایی، معتقد به حفظ اشیاء و بقایای انسان های مقدس است و ساختمان سازی، در این عقیده، تشویق می گردد. همین مسئله، توجیه کننده ی ساخت اهرام مصر، همراه با ویژگی های خاص معماری این مکان ها نیز هست، در حالی که آثار به جای مانده، نشان دهنده ی آن است که مردم آن سرزمین، به معماری خانه های خود، توجهی نداشته اند؛ چرا که بر اساس عقاید ایشان، سکونتگاه واقعی انسان، گور است. لذا توجیهی برای آراستن خانه هایی که زندگی در آن موقت است، نمی دیدند.